برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
"دد لانگورت" که پس از سرقت بانک در مکزیک فراری شده است فرصتی بدست می آورد تا طلاها را برداشته و همکارش "ریو" را تحویل قانون دهد. سالها بعد "ریو" از زندان گریخته و تصمیم به انتقام می گیرد...
"دد لانگورت" که پس از سرقت بانک در مکزیک فراری شده است فرصتی بدست می آورد تا طلاها را برداشته و همکارش "ریو" را تحویل قانون دهد. سالها بعد "ریو" از زندان گریخته و تصمیم به انتقام می گیرد...
این فیلم درخششهایی از بزرگی را در دنیای پراشفتۀ وسترن به نمایش میگذارد.
سالها پیش که برای اولین بار این فیلم را دیدم، چندان تحت تأثیر قرار نگرفته بودم، اما حالا با گذشت زمان، فکر میکنم با نگاهی جدید و عاقلانهتر به فیلمها نگاه میکنم. متأسفانه نمیتوانم بگویم که "چشم یکچشم" (One-Eyed Jacks) چیزی جز ناامیدی و سردی برایم به ارمغان آورده است.
مارلون براندو کارگردانی را...
این فیلم درخششهایی از بزرگی را در دنیای پراشفتۀ وسترن به نمایش میگذارد.
سالها پیش که برای اولین بار این فیلم را دیدم، چندان تحت تأثیر قرار نگرفته بودم، اما حالا با گذشت زمان، فکر میکنم با نگاهی جدید و عاقلانهتر به فیلمها نگاه میکنم. متأسفانه نمیتوانم بگویم که "چشم یکچشم" (One-Eyed Jacks) چیزی جز ناامیدی و سردی برایم به ارمغان آورده است.
مارلون براندو کارگردانی را از استنلی کوبریک به عهده گرفت بعد از اینکه این دو غول سینما در مورد جهتگیری فیلم به اختلاف خوردند. این امر به براندو اجازه داد که به مدت ۶ ماه بر روی فیلمی کار کند که قرار بود در دو ماه به پایان برسد. این ممکن است بزرگترین مشکل فیلم باشد زیرا شخصیتها به خوبی توسعه نیافتهاند و صحنهها گسترش نیافتهاند و به وضوح خلأهایی به دلیل ویرایشهای گسترده وجود دارد. در فیلم میبینیم که قهرمان ما به ۵ سال زندان محکوم میشود، و دو ثانیه بعد مردی ریشدار و خسته از زندان فرار میکند و به یک زندانی دیگر زنجیر شده است. در لقطة بعدی، او اصلاح کرده و به نظر میرسد که مکالمه مهمی بین این دو فراری از دست رفته است. این روند در طول فیلم ادامه دارد و مطمئنم نسخه نهایی کشیدهشده (که شایعه شده بین ۴ تا ۶ ساعت است) تجربهای شاداب خواهد بود، اما آنچه داریم یک نسخه ۱۴۱ دقیقهای است که به نوعی خود را به زحمت تحمیل میکند. برای تماشای آن واقعاً باید به صبر به عنوان یک فضیلت ایمان داشته باشید.
براندو البته در صحنه بر جای خود ایستاده است و هیچگاه کمرمق و کسلکننده نیست و در برخی لحظات به طرز شگفتانگیزی تسلط و جذابیت خاصی دارد. اما کل این اجرا بوی افراط را میدهد، به طوری که بیشتر به بازیگر مربوط میشود تا خود داستان. در کنار او، کارل مالدن به عنوان شخصیت منفی فیلم به خوبی و با قدرت بازی میکند، اما کتی خراتو به طور ضعیفی استفاده شده و به نظر میرسد که به عنوان یک شخصیت مهم به او توجه نشده است. متأسفانه، پینا پلسیه در تنها فیلم آمریکاییاش نتوانسته است به خوبی متقاعد کند، اما طبیعی است که در زمینهای که او در سن ناامیدکننده ۲۹ سالگی به زندگیاش پایان داد، این موضوع اهمیت چندانی ندارد. نقطه قوت فیلم، فیلمبرداری چارلز لنگ جونیور در مکانهای مختلف کالیفرنیا است که واقعاً خیرهکننده است. من شخصاً احساس میکنم که این فیلم یکی از آنهایی است که طرفداران براندو تمایل دارند نقصهای عمدهاش را نادیده بگیرند. نام او به نوعی باعث میشود که محصول نهایی بهتر از آنچه که هست به نظر برسد. به عنوان یک فیلم وسترن، در فرم طولانیاش مطمئناً میتوانست رقیبی جدی باشد، اما در حال حاضر چیزی متوسط و ناامیدکننده باقی مانده است. ۵ از ۱۰
**یکی از وسترنهای بزرگ**
داد لانگورث (کارل مالدن) به معنای واقعی "پول را میگیرد و فرار میکند" در حالی که شریک جوانش، کید ریو (مارلون براندو)، را در زندان مکزیک رها میکند. ریو پنج سال بعد با تنها هدف انتقام فرار میکند. او داد را در مانتری، کالیفرنیا پیدا میکند، جایی که اکنون یک کلانتر محترم با یک همسر مکزیکی (کتی خراتو) و دختر ناتنیاش، لوئیزا (پینا پلسیه)، زندگی رویایی آمریکایی را در سواحل زیبای اقیانوس آرام میگذراند. این وضعیت با همکاری ریو با دو جنایتکار بیخاصیت که تنها قصد سرقت از بانک شهر را دارند (بن جانسون و سم گیلمن) و همچنین روابط عاشقانه ریو با لوئیزا پیچیدهتر میشود.
"چشم یکچشم" تنها تلاش براندو برای کارگردانی بود و نسخه اصلی او از فیلم دو برابر طولانیتر بود (!). دوست دارم این نسخه کارگردان را ببینم که در تلویزیون نمایش داده شده است، اما این نسخه ۱۴۱ دقیقهای به خوبی کار میکند.
"چشم یکچشم" نه تنها یکی از بهترین وسترنهای تمام دوران است، بلکه یکی از بهترین فیلمهای براندو نیز به حساب میآید. چه چیزی آن را اینقدر بزرگ میکند؟ چندین چیز. براندو در اینجا در اوج جذابیتش است، اما داستان نیز گیراست، هرچند که بیشتر یک درام وسترن آرام است تا یک ماجراجویی اکشن. با این حال، وقتی عمل رخ میدهد، سریع و واقعگرایانه است.
تمهای متعددی در این داستان طولانی وجود دارد. یکی از تمهای اصلی، تقابل انحرافیها با جامعه سنتی است. از آنجا که جامعه از یک سری انحرافیهای همساز تشکیل شده است، انحرافی باید یاد بگیرد که اگر میخواهد در جامعه جا بیفتد و موفق شود، باید با آن همساز شود. به عبارت دیگر، اگر میخواهید در جامعه سنتی به موفقیت برسید، لازم است که گذشته و نقصهای مشکلساز خود را پنهان کنید و ظاهری محترمانه به خود بگیرید. داد لانگورث این را فهمیده و نمیخواهد بگذارد ریو برایش مشکل ایجاد کند.
میخواهم یک کلمه از دفاع از داد لانگورث بزنم: اگرچه غلط بود که پول را بگیرد و ریو را رها کند تا دستگیر شود، نمیتوان از همدردی با او چشمپوشی کرد. اگر او به دنبال ریو میرفت، خطر دستگیری یا مرگ بسیار بالا بود. مسیر ایمنتر و امیدوارکنندهتر، راه خودخواهانه بود. نکته مثبت این است که داد باهوشانه از این فرصت استفاده کرد و زندگی خوبی برای خود در مانتری ساخت. او به وضوح از سبک زندگی جنایتکارانهاش خسته شده بود و میخواست زندگی واقعی، شغل واقعی و خانواده واقعی داشته باشد. او در سالهای پیری بود و میدانست که این ممکن است آخرین فرصت او باشد، بنابراین آن را گرفت.
مشکل این است که گذشته همیشه راهی برای آزار دادن ما یا بازگشت به دنیای ما دارد که این یکی دیگر از تمهای فیلم است. از این رو، ریو بعد از پنج سال دوباره به زندگی داد برمیگردد و رویاهای آمریکایی او ناگهان تهدید میشود. خشم داد را وقتی که ریو را به شدت کتک میزند مشاهده کنید؛ او تمام تلاش خود را میکند تا ارواح زشت گذشتهاش را بکشد و به همین دلیل است که تلاش میکند ریو را به اتهامات نادرست اعدام کند.
یکی دیگر از تمها این است که چگونه عشق با رستگاری مرتبط است. هم داد و هم ریو جنایتکار هستند، اما هر دو خواهان رستگاری و زندگی بهتر هستند. عشق همسر داد و جمعیت عمومی مانتری این را در داد به وجود میآورد، در حالی که عشق لوئیزا به ریو به تدریج او را تغییر میدهد. نزدیک به پایان، به وضوح میبینیم که ریو دیگر نمیخواهد کسی را بکشد، او حتی نمیخواهد دشمنش را ببیند؛ او تنها میخواهد با عشقش فرار کند. اگر ریو همان شخصی میماند که در ابتدای داستان بود، "چشم یکچشم" به هیچ وجه به این شکل نمیبود.
علاوه بر این، عشق داد به کتی، همسر مکزیکیاش، باعث نجات کتی و لوئیزا "از زمینهای لوبیا" میشود، همانطور که داد میگوید.
عشق همراه با وفاداری یا ایمان است. ما این را در دوستداشتنیترین همدست مکزیکی ریو، چیگو (لری دوران) مشاهده میکنیم.
یکی از بهترین ویژگیهای "چشم یکچشم" این است که به طرز تازهای واقعگرایانه است. هیچ احمقگری، دیالوگهای غیرقابل باور، اکشنهای افراطی یا جنبههای بسیار قدیمی وجود ندارد، به جز عناوین ابتدایی و موسیقی مربوطه. خوشبختانه، باقی فیلم اینگونه نیست.
"چشم یکچشم" پیشدرآمدی واضح برای وسترنهای ماکارونی بود. برای مثال، قهرمان یک ضدقهرمان "سرد" است (مانند، مثلاً، ایستوود). با این حال، تفاوت اصلی بین "چشم یکچشم" و اکثر وسترنهای ماکارونی این است که "چشم یکچشم" داستانی ارزشمند دارد، که نمیتوان برای اکثر وسترنهای ایتالیایی گفت. همچنین ضدقهرمان در "چشم یکچشم" به تدریج به یک عضو مثبت جامعه تبدیل میشود.
تأثیر فیلم فراتر از وسترنهای ماکارونی است. به عنوان مثال، ضرب و شتم به سبک مصلوب شدن و ترمیم طولانی. "کنان بربر" (۱۹۸۲) تقریباً تمام این صحنه را کپی کرده است؛ آرنولد شوارتزنگر حتی به آن اعتراف کرد.
پینا پلسیه در نقش دوستدختر ریو، لوئیزا، کار قابل توجهی انجام میدهد. از نظر روحی، او فوقالعاده است. اگرچه پس از مستی یک اشتباه احمقانه مرتکب میشود، اما به طور کلی او تجسم عشق، فضیلت و روحانیت است. دوباره، این عشق عامل کلیدی در تحول شخص است.
متأسفانه پینا چند سال پس از اکران "چشم یکچشم" خودکشی کرد. خوشبختانه ما این فیلم را داریم تا زیبایی و فضیلت او را به یاد بیاوریم.
"چشم یکچشم" به طور کامل در کالیفرنیا فیلمبرداری شده است و تمام صحنههای ساحلی در شبه جزیره مانتری، از جمله سواحل پبل، فیلمبرداری شده است. این یکی از معدود وسترنهایی است که در آن اقیانوس آرام را خواهید دید (شما همچنین آن را در ابتدای "باغ شیطان" در سال ۱۹۵۴ خواهید دید). مکانهای دیگر شامل بیگ سور و دره مرگ است.
نمره: A
این فیلم با شروع قویای آغاز میشود که ریو (مارلون براندو) و دوستش داد (کارل مالدن) در حال سرقت طلا از بانک هستند. فرار آنها چندان به خوبی پیش نمیرود و در نیاز به اسبهای تازه، مجبور به جدایی میشوند. این "داد" است که به دنبال دامها میرود اما فراموش میکند که برای دوستش برگردد که توسط پلیس دستگیر میشود. پنج سال بعد، "ریو" از پیشنهادی که "اموری" (بن جانسون) به او میدهد که میتواند پول زیادی برایش به ارمغان آورد و فرصتی برای انتقام از همکار کلانترش در مانتری باشد، کنجکاو میشود. تا به اینجا به نظر میرسد که این یک وسترن انتقامی محکم است، اما وقتی به آنجا میرسد، به سرعت به یک درام احساسی تبدیل میشود و "ریو" به دختر جوان "لوئیزا" (پینا پلسیه) که دختر ناتنی "داد" و همسر جدیدش "ماریا" (کتی خراتو) است، علاقهمند میشود. آیا تمایل او به انتقام اکنون تحت تأثیر یک تمایل بزرگتر قرار گرفته است؟ من واقعاً فقط جانسون را در اینجا خوب دیدم زیرا شخصیتش به خوبی صحبت میکند اما در واقع ترسی به اندازه یک مایل دارد. اسلیم پیکنز هم به عنوان معاون بدجنس "ددریک" به خوبی حضور دارد، اما واقعاً نه براندو و نه مالدن را به عنوان شخصیتهای ترسناک در اینجا نیافتم و در واقع چیز زیادی در مراحل طولانی و اندیشناک وجود ندارد. دقایق پایانی ما را با یک نتیجهگیری، به نوعی، مواجه میکند، اما این هم بسیار شتابزده و واقعاً ضعیف است - به گونهای که انگار کسی نتوانسته است داستان را به طرز قاطعانهای به پایان برساند. فیلم به خوبی به نظر میرسد و با عکاسی زیبا صحنه را تنظیم میکند، اما این یکی از آن وسترنهایی است که در پایان آن سبک زندگی قرار دارد و فقط به نظر میرسد که به طور ناامیدکنندهای سرگردان میشود.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
این فیلما واقعا شاهکار هایی هستن که هیچوقت تکرار نمیشن