برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
6 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
گروهی از مشاوران اردوگاهی که سعی در بازگشایی یک کمپ تابستانی به نام دریاچه کریستال دارند، که گذشته ای تلخ دارد، توسط یک قاتل مرموز تحت تعقیب قرار می گیرند.
گروهی از مشاوران اردوگاهی که سعی در بازگشایی یک کمپ تابستانی به نام دریاچه کریستال دارند، که گذشته ای تلخ دارد، توسط یک قاتل مرموز تحت تعقیب قرار می گیرند.
به وضوح، تیم سازنده "جمعه سیزدهم" انتظار داشت که حداقل سود معقولی از این فیلم بدست آورد، اما من به شدت شک دارم که کسی از افرادی که در تولید این فیلم دخیل بودند، حتی به احتمال تبدیل شدن آن به یک فیلم کلاسیک فرقهای که امروز هست، فکر کرده باشد. ویکتور میلر، نویسنده داستان، بهصراحت اعتراف کرد که از موفقیت "هالووین" (۱۹۷۸) بهرهبرداری کرده...
به وضوح، تیم سازنده "جمعه سیزدهم" انتظار داشت که حداقل سود معقولی از این فیلم بدست آورد، اما من به شدت شک دارم که کسی از افرادی که در تولید این فیلم دخیل بودند، حتی به احتمال تبدیل شدن آن به یک فیلم کلاسیک فرقهای که امروز هست، فکر کرده باشد. ویکتور میلر، نویسنده داستان، بهصراحت اعتراف کرد که از موفقیت "هالووین" (۱۹۷۸) بهرهبرداری کرده است. بازیگر فقید بتسی پالمر حتی ادعا کرد که پس از خواندن فیلمنامه، فکر میکرد داستان زباله است (خوب... او در واقع از کلمه دیگری استفاده کرد)، اما او این نقش را پذیرفت چون به یک ماشین جدید نیاز داشت. او نمیدانست که با قبول این نقش، شخصیتش او را به یکی از بزرگترین نمادهای ترسناک تاریخ تبدیل خواهد کرد.
بله، مشخص است که ویکتور میلر و دان مانچینی از موفقیت "هالووین" (۱۹۷۸) بهرهبرداری کردهاند، اما حقیقت این است که "جمعه سیزدهم" به تنهایی توانسته است برجسته شود و در نهایت، به جز اینکه هر دو فیلم داستان یک قاتل را روایت میکنند که جوانان را میکشد، این دو فیلم واقعاً شباهت زیادی به هم ندارند. تا به امروز، "هالووین" جان کارپنتر به عنوان یک فیلم ترسناک "جدیتر" شناخته میشود (به خاطر کمبود کلمه بهتر)، در حالی که "جمعه سیزدهم" یک کلاسیک باقی میماند، اما هنوز به عنوان یک فیلم محترم کمتر مورد توجه قرار میگیرد. چرا؟ احتمالاً به این دلیل که، هرچند من واقعاً آن را دوست دارم، باید اعتراف کنم که "جمعه سیزدهم" بدون شک ویژگیهای کمیک دارد (نه به معنای واقعی). در مورد من، من از این ویژگیها ناراحت نیستم، بلکه از آن لذت میبرم.
در "جمعه سیزدهم"، داستان در سال ۱۹۵۸ آغاز میشود، در یک کمپ تابستانی به نام "کمپ کریستال لیک". ما شاهد دو مشاور جوان کمپ هستیم که قرار است با هم رابطه جنسی برقرار کنند، که ناگهان شخصی از هیچ جا ظاهر میشود و آنها را به قتل میرساند. ما نمیتوانیم ببینیم قاتل کیست، زیرا قتلها از دیدگاه مقتولین نشان داده میشوند و دلیل این قتلها هنوز توضیح داده نشده است.
داستان سپس به سال ۱۹۸۰ پرش میکند و بر روی آلیس، دختری جوان و باهوش تمرکز میکند که به همراه سایر بچههای همسن و سالش به عنوان مشاور توسط مردی که سعی دارد "کمپ کریستال لیک" را دوباره باز کند، استخدام شده است. متأسفانه، به نظر میرسد که کسی از بازگشایی این مکان چندان خوشحال نیست و این منجر به یک سری قتلهای وحشتناک میشود. آیا ممکن است همان کسی باشد که آن دو مشاور را در سال ۱۹۵۸ کشته است؟ در نهایت، آلیس باید با قاتل روبرو شود و برای زندگیاش مبارزه کند.
*هشدار: لو رفتن داستان*
از نظر داستان، "جمعه سیزدهم" ممکن است خیلی قابل توجه نباشد، اما واقعاً نیازی به این ندارد. شاید اشتباه کنم، اما فکر میکنم این فیلم اولین بار فرمولی را معرفی کرده که شامل: یک کمپ تابستانی به عنوان صحنه، مقداری رمز و راز، خونریزی فراوان، مرگهای خلاقانه و یک فاشسازی رضایتبخش در دقایق پایانی میشود. درست مانند این فیلم که سعی کرد از موفقیت یک فیلم اسلشر قبلی بهرهبرداری کند، به طرز عجیبی "جمعه سیزدهم" خود نیز باعث تولید تعدادی از کلونهای (به طور قابل بحثی) ضعیفتر شد. البته، موفقیت تجاری به معنای کیفیت نیست، اما من فکر میکنم "جمعه سیزدهم" یک چیزی دارد که آن را برای بسیاری از مردم جذاب میکند.
بهطور کلی، شخصیتهای این فیلم به نوعی کلیشهای و یکبعدی به نظر میرسند که این ویژگیای رایج در فیلمهای اسلشر است. واقعاً توسعه شخصیت زیادی وجود ندارد و ما نمیتوانیم آنها را خیلی خوب بشناسیم. بیشتر قربانیان جوانانی هستند که به نظر میرسد در کمپ برای لذت بردن آمدهاند تا اینکه سخت کار کنند تا بچهها خوشحال شوند. مطمئناً، این شخصیتها واقعاً لیاقت مرگ را به خاطر بیمبالاتی و بچهگانهگی خود ندارند، اما در عین حال، سخت است که برای آنها احساس بدی کنیم. با این حال، اولین شخصی که پس از پرش زمانی کشته میشود، به طور واقعی مهربان و دلسوز به نظر میرسد، بنابراین طبیعی است که وقتی او به طرز وحشیانهای کشته میشود، احساس ناراحتی کنیم، فقط به خاطر اینکه به اندازه کافی سادهلوح بوده که به یک غریبه اعتماد کند. به نظرم این مرگ پس از پرش زمانی یک حرکت عالی بود، زیرا به خوبی لحن آنچه قرار است بعدتر اتفاق بیفتد را تنظیم میکند: یک دسته از جوانان بیگناه به طرز وحشیانهای کشته خواهند شد بدون اینکه کار خاصی برای لیاقت آن کرده باشند.
بازیگری در "جمعه سیزدهم" عمدتاً ساده یا در برخی موارد اغراقآمیز است که همراه با دیالوگهای احمقانه، به فیلم یک ویژگی لذتبخش و کمیک میدهد. بتسی پالمر، که نقش خانم پاملا وورهیز را بازی کرد، نامزد جایزه رزی شد و در حالی که من شخصیت خانم وورهیز را دوست دارم و از شنیدن خبر فوت پالمر ناراحت شدم، میتوانم درک کنم که چرا نامزد شده بود. درست است، بازی بتسی از مادر جیسون اغراقآمیز است و ممکن است در برخی از دیالوگهایش بهطور غیرارادی خندهدار به نظر برسد، اما در عین حال، مطمئن نیستم که بتوانم تصور کنم این شخصیت به طرز دیگری بازی شود. سپس ما "رالف دیوانه" را داریم که بهطور واقعی از کمد بیرون میپرد و به بچهها میگوید که بروند، زیرا آنها محکوم به فنا هستند و کمپ کریستال لیک دارای یک نفرین مرگ است. این شخصیت، به جز اینکه "رالف دیوانه" نامیده میشود (اگر کسی متوجه نشده باشد که او از ابتدا دیوانه است)، شاید یکی از کمیکترین شخصیتها در زیرژانر اسلشر باشد که به او یک جایگاه نمادین در این فرانچایز و حتی یک نقش کوچک در اولین دنباله داده است.
"جمعه سیزدهم" تنوع خوبی از قتلهای خونین را ارائه میدهد، با تام ساوینی که مسئول جلوههای آرایشی است، که این خود یک مهر تأیید کیفیت است. صحنه مرگ "تبر در صورت" به احتمال زیاد یکی از به یادماندنیترین قسمتهای فیلم برای بسیاری از طرفداران است. در این صحنه، شان کانینگام و تام ساوینی نه تنها یک مرگ به طرز ناخوشایند و شگفتانگیز را در صفحه نمایش ارائه میدهند، بلکه همچنین تنش و تعلیق زیادی پیش از قتل وجود دارد که احساس وحشت و ناامیدی را ایجاد میکند.
تقابل نهایی بین آلیس، دختر نهایی ما، و خانم وورهیز، مادر انتقامجو جیسون، واقعاً برای یک دلیل خوب طولانی است، زیرا به ایجاد تنش زیادی کمک میکند که به یک قتل وحشتناک ختم میشود. تا حدی، زمانی که خانم وورهیز ناگهان از هیچ جا ظاهر میشود و شروع به تعریف داستانی درباره "آن پسر بیچاره" میکند، آسان است که فرض کنیم او مسئول کشتار است، یا حداقل، تا حدی در آن دخالت دارد. تا این نقطه، ما هرگز او را در طول فیلم ندیده بودیم، پس چرا اکنون ظاهر میشود؟ دیگر شخصیتهای پشتیبان برای سرزنش قتلها باقی نماندهاند و خانم وورهیز در دقیقترین لحظهای که اوضاع واقعاً زشت شد، ظاهر میشود؟ او چه کار دیگری در کمپ کریستال لیک در نیمه شب دارد جز اینکه بچهها را به قتل برساند؟ البته، دختر نهایی ما، هرچند که غیرهوشمند نیست، به نظر میرسد که از آنچه واقعاً در حال وقوع است کمی غافل است و این چیزی است که باعث میشود بخواهیم فریاد بزنیم "از آنجا برو!". خانم وورهیز اساساً کل داستان را برای تماشاگر توضیح میدهد، اما در عین حال، بهطور غیرمستقیم خود را به عنوان قاتل معرفی میکند، قبل از اینکه به یک حالت عجیب فرو برود که در آن شروع به صحبت میکند گویی که تحت تسلط جیسون، پسر خود، است که در دریاچه غرق شده است (من همیشه این را به عنوان نسخهای معکوس از نورمن بیتس و مادرش در نظر گرفتهام).
همانطور که قبلاً گفته شد، بازیگری در این تقابل نهایی دقیقاً درخشان نیست و تماشاگر بیشتر از آنچه که احتمالاً برای درک داستان نیاز داشت، دریافت میکند، زیرا مونولوگ خانم وورهیز اساساً جزئیات آنچه اتفاق افتاده را توضیح میدهد تا مطمئن شود که ما درست متوجه میشویم (دقیقاً مانند زمانی که مطمئن میشوند که ما بفهمیم رالف یک مرد دیوانه است، با نامیدن او به عنوان "رالف دیوانه"). با وجود بازیگری اغراقآمیز و توضیحات بیش از حد برای تماشاگر، تقابل پر از تنش است و هنوز هم به عنوان یکی از به یادماندنیترین لحظات "فاش شدن قاتل" در تاریخ ترسناک به دلایلی خوب در نظر گرفته میشود.
برخی فیلمها با گذر زمان بهرهمند میشوند، بالغ شده و جذابیت نوستالژیک دارند. برخی دیگر مانند یک سیب خراب میپوسند، مانند "جمعه سیزدهم". شاید من باید در سال ۱۹۸۰ زنده بودم تا واقعاً بتوانم از این فیلم لذت ببرم، اما واقعاً به اندازهای که برخی افراد دوست دارند فکر کنند، نوآورانه نیست، بلکه یک چرخش دیگر بر روی فیلمهایی مانند "روانی" و "هالووین"، به جز بودجه و بازیگری. قطعاً نه اولین فیلم اسلشر، اما به طور قابل بحثی تأثیرگذارترین فیلم.
این فیلم اصلی در کنار "قسمت V: یک شروع جدید" تنها دو فیلم در یک فرانچایز ۱۲ قسمتی است که قاتل را به عنوان یک معما بازی میکند، فکر میکنم این پیشفرض اگر در هر قسمت دیگر تکرار میشد، خستهکننده میشد، اما در اینجا به خوبی اجرا شده است، اگرچه نه به صورت استادانه، حداقل به نفع فیلم. "جمعه سیزدهم" فیلمی است که من حداقل سالی یک بار تماشا میکنم، از زمانی که برای اولین بار در اوایل ۲۰۰۰ آن را دیدم. شاید بهترین فیلم نیست، یا حتی بهترین فیلم اسلشر نباشد، شاید حتی بهترین فیلم "جمعه سیزدهم" هم نباشد، اما این واقعیت که هنوز از آن خسته نشدهام باید به حساب بیاید.
*ارزیابی نهایی: ★★★½ - واقعاً آن را دوست داشتم. به شدت توصیه میکنم زمانی برای آن بگذارید.*
***آغاز موفقترین فرانچایز اسلشر***
"جمعه سیزدهم" در ماه مه ۱۹۸۰ منتشر شد و پس از موفقیت "هالووین" ۱۹۷۸ تولید شد و همچنین عناصری از "کری" (۱۹۷۶) و "خلیج خون" (۱۹۷۱) را به اشتراک میگذارد. داستان حول یک مکان تعطیلات تابستانی نفرینشده، کمپ کریستال لیک در نیوجرسی، و قتلهای مشاوران جوان کمپ میچرخد. منتقدان به شدت فیلم را نقد کردند و من نمیدانم چرا، زیرا این فیلم در همان سطح با "کری" و "هالووین" قرار دارد. با این حال، این فیلم در باکس آفیس بسیار محبوب بود و بیش از هر یک از دنبالهها تا "فردی در برابر جیسون" در سال ۲۰۰۳ درآمد داشت. تا به امروز، ۱۲ فیلم در این فرانچایز وجود دارد و یکی دیگر در حال ساخت است، که آن را به موفقترین سری اسلشر و یکی از موفقترین فرانچایزهای هر ژانری تبدیل میکند.
من واقعاً طرفدار فیلمهای خونین نیستم و فقط گاهی اوقات فیلمهای اسلشر را تماشا میکنم، اما طرفدار بزرگ فرانچایز "جمعه سیزدهم" هستم. چرا؟ این به هیچ وجه به نوستالژی مربوط نمیشود، زیرا من تا زمانی که به بزرگسالی رسیدم و "جمعه سیزدهم قسمت V: یک شروع جدید" را یک شب در تلویزیون دیدم، طرفدار نشدم. فکر میکنم این فیلمها را دوست دارم چون معمولاً شامل بزرگسالان جوان در یک محیط مفرح کمپ در جنگلها هستند، که به طور طبیعی خاطرات جوانی شیرینی را به یاد میآورد؛ وجود یک قاتل دیوانه غیرقابل توقف، که به تدریج به یک هیولای زشت تبدیل میشود، فقط به این درام و ماجراجویی حال و هوای خطر و تعلیق اضافه میکند. با وجود دختران زیبا و مکانهای فیلمبرداری مختلف در سراسر آمریکای شمالی، شما یک فرانچایز فوقالعاده سرگرمکننده دارید که هنوز به پایان نرسیده است.
در مورد زنها، این فیلم اول با آنی (رابی مورگان)، آلیس (آدریِن کینگ) و مارسی (ژانین تیلور) مشخص میشود و به برندا و کلودت، دومی از بخش افتتاحیه ۱۹۵۸ اشاره میشود. از نظر مردان، یک جوان کوین بیکن به عنوان یکی از مشاوران در اینجا حضور دارد.
در مورد مکانهای فیلمبرداری، این فیلم در شهرهای دورافتاده هاردویک، بلرستون و هاپ در نیوجرسی فیلمبرداری شده است. جالب است که هیچ یک از فیلمها در همان مکان فیلمبرداری نشدهاند، با اینکه معمولاً مکان در داستان کمپ کریستال لیک و آن ناحیه عمومی است. مکانهای دیگر شامل کنتیکت (II و IX)، کالیفرنیا (III، IV، V)، جورجیا (VI)، آلاباما (VII)، بریتیش کلمبیا (VIII و XI)، نیویورک (VIII)، تورنتو (X و XI) و تگزاس (XII) است.
تنظیمات شبیه کمپ در اکثر فرانچایز و هیولای غیرقابل توقف جیسون وورهیز (و موجود شیطانی که او را، مادرش و دیگران را تسخیر میکند، همانطور که در "جیسون به جهنم" ۱۹۹۳ فاش میشود) است که بهویژه "جمعه سیزدهم" را از فرانچایزهای مشابه متمایز میکند.
از نظر لحن، دو فیلم اول ذاتاً جدی هستند با رفتارهای مورد انتظار جوانان در تعطیلات در جنگل، اما فرانچایز عنصر کمیک را در قسمت III معرفی کرد که در چندین قسمت (V، VI، IX و X) خود را نشان میدهد تا اینکه در سال ۲۰۰۹ دوباره راهاندازی شد. نه اینکه من چندان شکایت کنم، زیرا این فیلمها به هر حال تنها تا حدی قابلباور هستند. در مورد این فیلم اول، تنها چیزی که در مورد واقعیت مشکوک است این است که چگونه قاتل میتواند یک جسد بزرگسال را از یک پنجره پرتاب کند یا یک بدن را از یک در آویزان کند و غیره. اما من حدس میزنم این چیزها میتوانند به ژن قدرتمند وورهیز (یا موجود جهنمی که آنها را تسخیر میکند) نسبت داده شوند.
بسیاری از مردم این فیلمها را ترسناک و شگفتآور میدانند و دو فیلم اول جنبههای کمی ترسناک دارند، برخی دیگر نیز به همین شکل، حدس میزنم، اما به جز دوبارهسازی ۲۰۰۹، معمولاً این فیلمها را بهخصوص ترسناک نمیدانم. گاهی اوقات creepy هستند، گاهی اوقات تعلیقآور، گاهی اوقات هیجانانگیز و همیشه سرگرمکننده، اما ترسناک نیستند (با اینکه البته صحنههای پرش زیادی وجود دارد). در واقع، من معمولاً در صحنههای مرگ حتمی میخندم.
من به "جمعه سیزدهم" امتیاز بالایی میدهم زیرا این فیلم واقعاً در ژانر اسلشر/ترسناک که اغلب مورد تمسخر قرار میگیرد، مؤثر است، نه به ذکر اینکه نمادین است و این فرانچایز فوقالعاده موفق را آغاز کرد. هیچ ژانری از رستگاری خارج نیست اگر به درستی انجام شود؛ و این مورد در اینجا صادق است.
مدت زمان فیلم ۹۵ دقیقه است.
امتیاز: A-
به نظر میرسد که تماشای این فیلم امروز کاملاً مناسب است و هنوز هم واقعاً خوب به نظر میرسد و بتسی پالمر واقعاً ترسناک بود. باید فکر کنم که نسل جدیدی از جوانان یا کسانی که در اوایل دهه بیست سالگی هستند احتمالاً این را نسبت به سایر فیلمهای ترسناک ملایم میدانند، اما من نوعی سادگی داستان و قتلها را دوست دارم.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
دیدگاه های کاربران